پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

فرشته باغ بهشتم:پارمیس

خاطراتی تلخ

1393/4/30 10:02
نویسنده : مامان پپو
120 بازدید
اشتراک گذاری

چندین شب پیش ، اوایل ماه مبارک بود که خبر بدی بهمون دادن. آنقدر بد که تا زنده ام نمی تونم درکش کنم. و اون تصادف و فوت عموی عزیز و مهربان و دلسوزم (عمو بیژن) بود. پارمیس که از همون لحظه اول خاکسپاری تا انتهای مراسمات با ما بود خیلی این غم بزرگ روش تاثیر گذاشته بود. همش از من می پرسید:

پارمیس :مامان عمو بیژن کجا رفته؟؟؟؟؟

مامان :رفته پیش خدا.

پارمیس:خدا کجاست ؟؟؟؟ چه رنگیه؟؟؟؟

مامان :خدا توی آسموناست.رنگش هم سفید و زرده.

پارمیس:مامان من دلم می خواد برم پیش خدا.تو رو خدا مامان. به خدا بگو بیاد منو ببره.

و من از سخن گفتن باز می مانم.................

راه می ره و میگه : لا اله الا الله- محمد رسول الله

مامان وقتی عمو بیژن رو میبردیم پیش خدا اینو براش میگفتیم؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

و تو لحظه به لحظه این مصیبت رو برای من تداعی می کنی.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)