پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

فرشته باغ بهشتم:پارمیس

بهانه گیری

1392/8/29 13:27
نویسنده : مامان پپو
152 بازدید
اشتراک گذاری

امروز سه شنبه است البته کامل بگم: 28 آبان 92 . باباجونت چند روزی مرخصی گرفته و خونه مونده. اصرار کرد که تو رو مهد نبرم و بمونی پیشش ولی من میگفتم مهد باشی بهتره. آخه اینجوری کمتر بابا رو اذیت می کنی. خلاصه با همه اصرار بابا موندی پیشش.مشغول تلفن

اما واااااااااای از امروز. از اون صبح که در و بستم و ومدم اداره صدای جیغت بلند شد. اینقدر گریه کردی که نمیتونستم قدم از قدم بردارم بیام اداره.گریهگریه

از وقتی هم که رسیدم شاید حدود 10 بار بهم زنگ زدی و از دعواهات با بابا و بهانه گیریهات گفتی.......به من زنگ بزنناراحتناراحت  (حسابی بابای بیچاره رو کلافه و خسته کردی)

مامان فدای اون دلتنگی هات بشه. همه کارات از روی بهانه بود. ........... دلت میخواست من پیشت باشم ولی افسوس ...........ناراحت

وقتی برگشتم بازم بهونه ها توی دلت بود و یکسره با من دعوا می کردی .میخواستی هر طور شده تلافی نبودنم رو سرم در بیاری............ مامان قربونت . حق داری عزیز دلم که من خیلی به تو بد میکنم.ولی ناچارم

ان شاله اینقدر اوضاع رو به راه باشه که بتونم یه روزی از کارم دست بکشم.

ولی آخرش رو بگم که به خاطر جیغ جیغ هات و گریه هات یه خورده دعوات کردم. و تو تا من صدام رو یه خورده بالا می برم فوری شروع می کنی به معذرت خواهی

"مامان تو رو خدا ببخشی دیگه این کارو نمیکنم" . اینو چند بار تکرار می کنی و منو میبوسی.قلبماچ

عزیزم ، دلبندم، مهربونم.........

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)