پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

فرشته باغ بهشتم:پارمیس

و یک اتفاق تلخ......

1393/6/12 8:49
نویسنده : مامان پپو
307 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز که از کلاس قرآن برمیگشتیم من رفتم که در پارکینگ رو باز کنم و در همین لحظه هم پارمیس پشت سرم از ماشین پیاده شد و  من یک لحظه فقط صدای جیغ های بلند اونو می شنیدم . تا رسیدم دیدم که دستش لا به لای در ماشین گیر کرده. این اولین اتفاق بدی بود که براش می افتاد و امیدوارم که آخریش هم باشه.

خلاصه بدو بدو دوباره ماشین رو روشن کردیم و به سمت بیمارستان.....

در بین راه با وجود گریه های فراوان یه سره از من می پرسید : مامان الان کجا میریم

و من می گفتم : مامان جان اورژانس بیمارستان طالقانی

پارمیس: من از اورجانس می ترسم. آخه اونجا منو آمپول می زنن.

و ما کلی دردانه را دلداری می دادیم و نازش را بیش از پیش می کشیدیم . تا درد را فراموش کند.

و صبح امروز دست باند پیچی شده، با کلی ناز و ادا و خوراکی های مختلف راهی مهد شد آن یکدانه ی دردانه ما.

و برود و دیگر بر نگردد آن خاطره تلخ.و برای هیچ کودکی تکرار نشود . ان شاالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)