تلقین با مزه
در این ایام سعی می کنیم هر چند شب یکبار سری به دایی بهزاد و دایی میلاد (پسر های عمو بیژن) بزنیم. عشق بهزاد و میلاد پارمیسه و پارمیس هم همینطور. گردن دایی بهزاد رو گرفته بودی و میگفتی: اعصابت خورده؟!!!! اعصاب نداری!!!!!؟؟؟ اعصابت خورده ؟؟؟ آره آره اعصابت خورده. و اینقدر اینو به بهزاد گفتی که اونم در آخر گفت: آره اعصابم خورده حالا که چی؟؟؟ و تو جواب دادی : خب اعصابت خورد باشه من کار خودم رو می کنم و ما همه حالا نخند و کی بخند......... انگار که با بودن تو و شلوغ کردن و سرگرم کردن همه ما ، یادمان رفته بود که چه اتفاقی افتاده. و همه ما رو می خندادندی.... پارمیس مهربانم شاید خدا توی این لحظه تو رو برا...
نویسنده :
مامان پپو
10:22