بدون عنوان
11 شب بود و پارمیس که دیگه می خواست بخوابه یهو از جاش بلند شد و گفت : مامان دفتر نقاشیم رو بده میخوام نقاشی بکشم. هر کاری کردم راضی نشد که دست برداره. گفتم فرهاد دفتر نقاشیش رو بده شاید چیزی به ذهنش رسیده می خواد بکشه. یه دفعه ازم پرسیدی : مامان نهذ یعنی چی؟ ..... اول نفهمیدم چی گفتی ، بعد که فکر کردم ، دیدم منظورت ذهن بود . کلی برات توضیح دادم. در آخر هم یه نقاشی جالب کشیدی که توش چند تا آدم فضایی ، یه عروس و چند تکه ابر کشیدی. بعدش هم فوری اومدی و خوابیدی. نمی دونم قضیه از چه قرار بود. ...
نویسنده :
مامان پپو
11:52